سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزانه ها

این طور اباالفضلی شدم...

قرار بود اگر پسر می شدم اسمم را بگذارند اباالفضل.

یادم نیست چند ساله بودم که این را فهمیدم. ولی از همان موقع توی روضه ها انگار یکی بود که می شناختمش. به اسم اباالفضل که می رسید روضه خوان، گوشم تیز می شد.

در بازی های بچه گانه ام، پسر که می شدم،‌ همیشه مواظب کوچکترهای بازی بودم. اباالفضل شان می شدم.

من که از بچگی این طور اباالفضلی شدم.

به حق دستان بریده ات، آقاجان، لحظه ای مرا در دفاع از ولایت غافل نکن.

 

رزق امروز: عباس است و ادبش و گمنامی اش. تنها یک بار خطبه خواند. در مکه. آنجا که آن قدر عرصه تنگ بود بر سیدالشهدا‌(علیه السلام) که حتی نمی توانست با مردم صحبت کند. بالای بام کعبه رفت و فرمود: «‌ شکر خدایی را که این مکان را با قدوم پدرش (پدر سید الشهدا علیه السلام) گرامی و بزرگ داشت.» پدرش و نه پدرم.

 

متن کامل خطبه حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) در مکه در سال 60 هجری:

[پیش از هجرت کاروان از مکّه به کوفه]

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیُّهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریَّه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیَّه وَ اَسرارُهُ العِلّیَّه وَاختِبارُهُ البَریَّه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یَمشیَ لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یَستَلِمُ یَدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیَّةُ مَولایَ مَجبُولَةً مِن مَشیَّهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیَران.

اَتُخَوِِّنَ قَوماً یَلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیَّة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیَّهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَیِّد البَریّاتِ دونَ الحَیَوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحیُ وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.

وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیّکُم وَ لا یُمکِن

لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیّاً وَ کَیفَ یُمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیّاً سَلیلاً؟

تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیَحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
 

 سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش[منظور امام حسین (ع) است] مشرّف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.

ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان[حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش[حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.

آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات[هستند].

هیهات بنگرید به کسی که شراب می نوشد[مراد یزید ملعون است] و به کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ و به کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] و به کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است[مراد یزید ملعون است]؛ و به کسی که در خانه اش نزول آیات[نشانه ها] و[آیه] تطهیر است.

شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و[این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام.

بیایید تا به راهش[راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان[که قصد کشتن پیامبر(ص)را داشتند] باد.
 

 


باز این چه شورش است...

محرم است باز... چند محرم گذشته است بر من؟ چند بار نشسته ام پای این روضه های انسان ساز؟ چندین بار مهمان شده ام پای این خوان با صفا؟

اگر کسی از من بپرسد که زیباترین معرفتی که از کربلا یاد گرفته ای چیه؟ هنوز برایش جوابی ندارم...

کربلا آمد و من حرّ گرفتار، بیا

دل ندادن به بلا سنگدلی می خواهد

 

خدایا! محرم امسال معرفت کربلای دردانه ات را نصیبم کن... تا دلم را به بلایش بدهم.

پی نوشت: آنچه مرا در خواستن از تو این طور جسور کرده، فضل بی انتهایت است. تمام خوبی های دو دنیا را ازت می خواهم خوب من.

پی نوشت 2 :‌ اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک و ارزقنا شفاعة الحسین(ع) یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین (ع) و اصحاب الحسین(ع) الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع)

 

بعدا نوشت: رزق امروزم شاید جواب سوال باشد! +

 

 


یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون...


در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون

یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون

می ترسم آخر حاجت خود را نگیرم

ناکام و از ره مانده در بستر بمیرم

آه ای شهادت ! هر دم به یادت

تا کی بسوزیم و بسازیم آخر اینسان

چون شمع جامانده به گلزار شهیدان

ای شوق در دل مانده، ای رویای شیرین

ای آرزوی روزهای خوب دیرین

ما بی قراریم ، چشم انتظاریم

تا در رکاب یار دست از جان بشوییم

یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم

هر جا شهیدی هست میقات حضور است

هر پرچم سرخ از علامات ظهور است

می آید آری صبحی بهاری

تا دشت را از دست خار و خس بگیرد

تا کعبه را از بت پرستان پس بگیرد

+


به یاد پارسال و آنچه نکردیم!

داشتم کارهایی رو که قرار بود سال پیش انجام بدهیم در انجمن علمی مرور می کردم که این ها را پیدا کردم. حسرت کارهای انجام نشده از آن دست احساس هایی است که امیدوارم هیچ وقت نصیب تان نشود.

 

 

پادکست فردیدنامه

 

 

 

پی نوشت: ای دل دیگه بال و پر نداری       داری پیر می شی و خبر نداری!