سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزانه ها

معرفی کتاب درباره ی قیام امام حسین (ع)

محرم نزدیک است

چند تا کتاب درباره ی زندگی و قیام اباعبدالله (ع) معرفی می کنم که به نظرم خوبه همراه با شرکت در مراسم سخنرانی و سینه زنی به عزاداری هامون اضافه بشه:

1. اللهوف علی قتلی الطفوف / سید بن طاووس / سید احمد زنجانی

به اسم اش نگاه نکنید! کتاب خیلی ساده و روانی هست. این یکیاز معتبرترین مقتل هایی هست که درباره ی امام حسین (ع) وجود داره. پیشنهاد 

2. پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین (ع)/ سید جعفر شهیدی

3. مقتل الحسین ابی مخنف، ابی مخنف لوط بن یحیی ازدی غامدی

4. موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، مرکز تحقیقاتی باقرالعلوم

* ادبی:

6.خماسه ی حسینی، شهید مطهری

7. فتح خون، سید مرتضی آوینی

8. شماس شامی، مجید قیصری


کتاب هایی که این تابستان با من همراه بودند

بعد از کلی نبودن و بی اینترنتی کشیدن سر انجام بازگشتم!
ادامه ی پست قبل را باید به فرصتی دیگر واگذاریم اما این پست
می خواهم در این پست چند کتابی را که در تابستان امسال خواندم را معرفی کنم. معرفی مختصری است تا در یک فرصت بهتر درباره ی هر کدام توضیح دهم.
اولین کتاب "پختستان" است. من هم با دیدن اسم اش کلی کنجکاو شدم ببینم درباره چه چیزی است. این کتاب داستان یک عدد مربع (!!) متشخص است که در فضای دو بعدی زندگی می کند و روزی می فهمد که بعد سومی هم وجود دارد. تصور کنید بفهمید که دنیایی کامل تر و بزرگتر از این دنیا وجود دارد! چه قدر ادامه ی زندگی برایتان سخت می شود! درباره ی این کتاب می توانید در این جا بیشتر بخوانید.
 


کتاب بعدی "نگاهی به فلسفه ؛ سبک کردن بار سنگین فلسفه" است. دوره ی مختصر تاریخ فلسفه ی غرب همراه با کاریکاتورهای جالب محتوای این کتاب است. تنها عامل جالب توجه کتاب برای من همین تصاویر بود! چون متن کتاب خیلی واضح نیست به خصوص برای آن هایی که با تاریخ فلسفه آشنایی ندارند. جالب ایت که نویسنده ی کتاب "دونالد پامر" در مقدمه گفته است که از این تصاویر برای آموزش بهتر دانشجویانش سر کلاس ها استفاده می کرده ! چیزی که حتی تصورش هم برای من خواب شیرینی بیش نیست!


و کتاب دیگر " محفل فیلسوفان خاموش" نام دارد. این کتاب نامه هایی است که بین یک استاد فلسفه(ویتوریو هوسله) و یک دختر یازده ساله (نورا) رد و بدل شده است. کتاب خیلی جالبی است. موقع خواندن این کتاب مدام به این فکر می کردم که من در سن نورا چه تفکراتی درباره ی دنیا و خدا و هستی داشتم؟ قهرمان این کتاب نوراست. دختر یازده ساله ای که درباره ی همه چیز اطرافش سوال می کند و مهم تر از آن فکر می کند.


سرزمینی عجیبانه تر از عجیبانه!

در یک نیمروز تابستانی سال 1862، چارلز داجسن، استاد ریاضیات دانشگاه آکسفورد که دنیا او را با نام لوئیس کارول می شناسند، هنگام قایق سواری با چند کودک، برای سرگرم کردن آنان فی البداهه داستانی ساخت و تعریف کرد که چند روز بعد، هنگامی که آن را به روی کاغذ آورد، به دوستش گفت «تمام شب را بیدار ماندم برای نوشتن لاطائلاتی که آن روز وقت قایق سواری برای آلیس سر هم کردم.» اما آن لاطائلات، بعدها معروف ترین داستان تخیلی کودکان و نوجوانان شد، خوانندگان بسیاری میان بزرگسالان هم یافت، به بیش از پنجاه زبان زنده ی دنیا ترجمه شد، نمایش و فیلم و تئاتر از آن ساختند و گذشت بیش از یک صد سال چیزی از شیرینی و دلنشینی آن نکاست. چرا که به قول ویرجینیا وولف:«لوئیس کارول کاری کرد که هیچ کس موفق به انجامش نشده بود: به دنیای کودکی برگشت و از نو خلقش کرد. آلیس در سرزمین عجایب کتابی برای کودکان نیست، تنها کتابی است که در آن همه ی ما می توانیم دوباره کودک شویم.»

[تصویر: Image0005.JPG]

متن بالا توضیحاتی است که در مقدمه ی کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب توسط خانم زویا پیرزاد آمده است. این کتاب را چند سال قبل خریدم. چون از خواندن داستان های کودکانه واقعا لذت می برم مخصوصا که مثل این یکی سرشار از خلاقیت بکر باشد اما بیشتر از بیست صفحه نتوانستم ادامه دهم. به نظرم کتاب خیلی شلوغ و پر سر و صدایی رسید! انگار نویسنده همه جا جیغ می زد من اینجام! ببین چه قدر خلاقم! نمی دانم شاید کتاب را با تصور غلطی باز کردم. در هر حال گذشت تا همین چند روز قبل که فیلم Alice in Wonderland را دیدم. راستش را بگویم من در برابر تیم برتون ناتوانم! یعنی اصلا ربطی ندارد که این مرد چه چیزی می سازد من شیفته اش خواهم شد! در مورد این فیلم آخری اش هم محسور شدم. این بود که وسوسه شدم که دوباره کتابش را دست بگیرم و این بار تا آخر ادامه دهم. و این بار از کتاب بیشتر از فیلم خوشم آمد! به نظرم فانتزی و کودکانه بودن کتاب در فیلم اصلاً خوب نشان داده نشده. نمی دانم تا به حال برای بچه ای قصه تعریف کرده اید یا نه؟ کار واقعا مشکلی است. باید یک قصه ای بگوید که توجه اش جلب شود و تا آخر به شما گوش دهد. باید از چیزهایی که او می شناسد در آن استفاده کنید و باید قهرمانش را مثل خود او بسازید. همه ی این ها را لوئیس کارول در داستانی که برای آلیس کوچک می گوید، رعایت کرده.
دلم لک زده برای یه قصه ی کودکانه که خودم قهرمانش باشم!


بخش هایی از کتاب (ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب، لوئیس کارول، زویا پیرزاد، نشر مرکز، چاپ چهارم زمستان 1385):
کرم ابریشم و آلیس مدتی ساکت به هم نگاه کردند. بالاخره کرم نی قلیان را از دهانش بیرون آورد و خمار و خواب آلود به آلیس گفت: « تو کی هستی؟» شروع دلگرم کننه ای برای گفتگو نبود. آلیس محتاطانه گفت : « راستش ...راستش خودم هم نمی دانم قربان، منظورم همین الآنم است. دست کمش می دانم امروز صبح که بیدار شدم کی بودم، اما از آن وقت تا حالا گمانم چندین و چند بار عوض شده ام.»
کرم ابریشم عبوس گفت: « منظورت چیست؟ خودت را توجیه کن!» آلی گفت: « متاسفم قربان! نمی توانم خودم را توجیه کنم چون من خودم نیستم، متوجه هستید؟» کرم ابریشم گفت:«متوجه نیستم.» آلیس خیلی مودب گفت:« متاسفانه نمی توانم روشن تر بیان کنم چون از قضا خودم هم سر در نمی آورم. این همه کوچک و بزرگ شدن در یک روز گیج کننده است.» کرم ابریشم گفت: « نیست.» آلیس گفت: «خب شاید برای شما هنوز این طور نباشد. ولی وقتی که ناچار رفتید توی پیله و شدید کرم بادامه -یک روز این اتفاق برایتان می افتد- و بعد که تبدیل شدید به پروانه، گمانم حس عجیبی به شما دست بدهد، نه؟» کرم ابریشم گفت: « اصلاً» آلیس گفت:« خب شاید حس های شما فرق داشته باشد. فقط می دانم برای من خیلی عجیب خواهد بود.» کرم ابریشم تحقیرآمیز گفت:«برای تو؟ تو کی هستی؟» و با این سوال آن دو برگشتند به آغاز گفتگو.



نماد گمشده: باور کنیم ماسون ها این چنین هستند؟!

برای خواندن این پست باید درباره ی دو چیز اطلاع داشته باشید: فراماسونری و داستان کتاب "نماد گمشده".

با توجه به نزدیک شدن به سال 2012 و این نکته که بارها از سوی رسانه های زیر سلطه ی تشکیلات فراماسونری این سال به عنوان سال پایان دنیا (آخر الزمان) معرفی شده، شاهد تلاش بی وقفه ی آنان برای معرفی خود و تشکیلاتشان در سطحی وسیع هستیم.
اگر در گذشته سعی می شد این تشکیلات به عنوان یک سازمان سری و زیرزمینی مخفی نگه داشته شود، امروز با نزدیک شدن به سال 2012 و به تعبیر آن ها آخر الزمان، آن ها سعی می کنند خود را به مردم بشناسانند. اگر در گذشته این محققین گمنام بودند که درباره ی لژهای مخفی اطلاع رسانی می کردند و به مردم هشدار می دادند امروز خود لژنشینان دست به کار شده اند و خود را به مردم معرفی می کنند. آن چه سعی می کنند در تمام فیلم ها، سریال ها و کتاب هایی که منتشر می کنند بیان کنند این است که فرماسونری گروهی از ثروتمندان طرفدار علم هستند که ثروت شان را در این راه مصرف می کنند! از آخرین تلاش های آنان در این مورد کتاب "نماد گمشده" نوشته ی "دن براون" است. این کتاب که در ادامه ی کتاب های پرفروش این نویسنده، رمز داوینچی و شیاطین و فرشتگان، نوشته شده درباره ی دو چیز بحث می کند: فراماسونری و علم نئوتیک.

جلد چاپ انگلیسی کتاب   جلد چاپ آمریکایی   جلد جاپ ایرانی

فراماسونری در این کتاب طوری توصیف شده که همه ی تصورات قبلی که در مورد این گروه وجود داشت را رد می کند. مثلاً این مورد که فراماسونری یک گروه سری است به شدت در این کتاب رد شده است و جالب این جاست که رد این نظریات توسط شخصیتی صورت می گیرد که یک نماد شناس معروف و فردی آکادمیک است: رابرت لانگدون. به این ترتیب دیگر هیچ جای بحثی باقی نمی ماند چرا که تمام تصورات قبلی را مردمی عامی(مثلاً رئیس نگهبانان کاپیتول) مطرح می کنند. مسلماً فردی که دکترای نماد شناسی از هاروارد دارد و سال ها روی نمادهای گوناگون تحقیق کرده، خیلی بهتر از عامه ی مردم از این گروه و تشکیلاتش اطلاعات دارد به خصوص که دوست نزدیک و چندین ساله ی او از فراماسون های رتبه ی 33 است! دومین چیزی که در این کتاب در مورد فراماسون های رد می شود، نماد گرایی محض این جریان است. در کتاب این نماد گرایی را یک توهم(!) معرفی می کند البته جالب است که قبل از آن تمام این نمادگرایی ها را به نام می آورد. مثلاً در مورد عدد 13 که عدد مقدس فراماسون هاست در کتاب این گونه آمده: (لانگدون در مورد 13 بودن پله هایی که به دخمه ی کاپیتول منتهی می شوند، با خود می گوید) دوست داشت بداند نظریه پردازان "سیزدهه" ی توطئه های آمریکا چه جشنی می گرفتند اگر می دانستند دقیقاً سیزده اتاق انبار در زیر کاپیتول مدفونند. به نظر بعضی ها خیلی مشکوک بود که مهر اعظم ایالات متحده سیزده ستاره، سیزده تیر، سیزده پله ی هرم، سیزده شیار بر روی سپر، سیزده برگ زیتون، سیزده زیتون، سیزده حرف در عبارت annuity coeptis ، سیزده حرف در e pluribus unum و غیره و غیره وجود داشت.
(درباره ی عدد 13 و دلار و ارتباطش با فراماسونری در این جا اطلاعات بیشتری هست. البته اصل مقاله مربوط به وبلاگ Anti Semitism است ولی چون عکس های این پست در وبلاگ اصلی لود نمی شوند به این وبلاگ آدرس داده ام.)

و این یعنی از نظر رابرت لانگدون(و نویسنده ی کتاب که از طرف بزرگترین ناشران جهانی حمایت مالی می شود) اصلاً مشکوک نیست که این همه عدد 13 دور و بر آن هاست و همه ی آن ها هم در نمادهای ملی کشورشان(ایالات متحده) آمده!

یعنی این کتاب سعی دارد دقیقاً دو نقطه ضعف این تشکیلات (سری بودن آن و نمادگرایی آن) را مخدوش و ناموجه جلوه دهد. که البته شدنی نیست! چون آن قدر دلیل و مدرک برای آن هست که قابل انکار نیست.

ادامه دارد...

پی نوشت : یک نکته ی جالب توجه تفاوت جلد این کتاب در دو کشور انگلیس و آمریکاست. در ایران هم تصویر روی جلد این کتاب هیچ یک از این دو تصویر نیست! درباره ی این تصاویر نیز خواهم نوشت. انشاالله