عیده و باز کبوترا...
عیده و باز کبوترا
خواب می بینن ماهی شدن
شیرن و نعره می کشن
عکس رو ده شاهی شدن
عیده و توی سینما
فیلمای رنگی می ذارن
قصه ی مرد شیشه ای
بانوی سنگی می ذارن
عیده و باز کفشای من
لنگه به لنگه، تا به تاست
تو این غریبی، خونه مون
از کی بپرسم که کجاست؟
عیده و باز نم نم بارون گرفت
دست تر و شبنمی مو
برق چراغون گرفت
همه خوشن چشم من اما تره
عمر منو این دل داغون گرفت
محمد صالح علا
-------------------------------------------------------------
ببخشید خیلی عیدونه نشد
حال و هوای خودمم اینجوریه این روزا