سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزانه ها

سیب هایی که آخر زمستان رسیدند...

چند روزی است مستند آخرین روزهای زمستان را می بینم. شاهکاری است ! دوست دارم سازندگانش را از نزدیک ببینم و خدا قوت بگویم.

در تاثیرگذاری اش همین بس که بچه های همیشه ی بی حوصله ی اتاق ما را جذب کرد و حدود یک ساعت نشسته بودند به پای ماجراهای شهید باقری.

چیز عجیبی در داستان زندگی تمام فرماندهان شهیدمان هست که مثل همیشه نمی فهمم اش. چیزی که چون از جنس ذهن دو دوتا چهارتای من نیست، نمی فهمم اش. و اصلا همین نافهم بودنش است که دلچسب است. از جنس فهم نیست انگار! لا یتفهم است!

و 14 روز داریم تا محرم...

پی نوشت:

زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم

باید این بار به غوغای قیامت برسم

 

من به قدقامت یاران نرسیدم ای کاش

لااقل رکعت آخر به جماعت برسم

 

آه! مادر مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟

 

طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم

 

سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز

اینچنین کال نمانم به شهادت برسم

محمد مهدی سیار